نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

گنج حکمت

به جوانمردی کوش

  • نویسنده: سعدی
  • اثر: گلستان
  • نوع نثر: مسجع و آهنگین

 

یکی را از ملوک عَجَم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیّت دراز کرده بود و جور و اذیّت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کُربَت جورش راه غربت گرفتند.

قلمرو فکری:

از یکی از پادشاهان ایرانی نقل می کنند که به دارایی مردم دست درازی می کرد و ستم و آزار آغاز کرد تا به جایی که مردم از فریب‌ کارهایش در جهان پراکنده شدند و به خاطر گرفتاری ستمگری اش، راه دوری از میهن را برگزیدند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

یکی را

از یکی

ملوک

پادشاهان، سلطانان

ملوک عجم

پادشاهان ایران

رعیت

مردم

جور

ستم

خلق

مردم

فعل

کُنش، رفتار

کربت

غم، اندوه

غربت

غریبی، دور از خانمان

کربت جور

اندوه حاصل از ظلم و ستم

مکاید

جمع مکیده یا مکیدت، کیدها، مکرها، حیله‌ها

تطاول

ستم و تعدی، به زور به چیزی دست پیدا کردن

عجم

سرزمینی که ساکنان آن غیرعرب، به ویژه ایرانی باشند؛ ایران

قلمرو ادبی:

دست دراز کردن به مال رعیت  ß  کنایه غارت اموال مردم

جهان  ß  مجاز از کشور دیگر

ارتفاع و نقصان  ß  تضاد

دست دراز کردن  ß  کنایه از تعرض و تجاوز

زور آوردن دشمنان  ß  کنایه از حمله دشمنان

به جهان برفتند  ß  کنایه از به دیگر جاهای جهان مهاجرت کردند

 

چون رعیّت کم شد، ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خرانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.

قلمرو فکری:

هنگامی که مردم و جمعیت کشور کم شد، درآمد دولت نیز کاست. خزانه خالی ماند و دشمنان فشار آوردند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

چون

هنگامی که

رعیت

مردم

ولایت

کشور، سرزمین

خزانه

گنجینه

نقصان

کم شدن، کاهش یافتن

ارتفاعِ ولایت

عایدات و درآمدهای مملکت

ارتفاع

محصول زمین های زراعی

 

هر که فریادرس روز مصیبت خواهد                  گو در ایّام سلامت به جوانمردی کوش

بندهٔ حلقه به گوش ار ننوازی برود                    لطف کن که بیگانه شود حلقه‌ به گوش

قلمرو فکری:

هر کس برای روز گرفتاری اش یاور می خواهد به او بگو در روزگار تندرستی جوانمرد و بخشنده باشد.

اگر بنده حلقه به گوش و مطیعت را هم مورد لطف و محبت قرار ندهی، از پیش تو فرار می کند. پس تا می توانی لطف کن؛ که با لطف، بیگانه هم از تو فرمانبرداری می کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

که

کس

فریاد

کمک

فریادرس

یاور، دستگیر

مصیبت

دشواری، سختی، رنج

بنده

برده

ار

اگر

ایّام

روزها، روزگار، جمع یوم

نواختن

کسی را با گفتن سخنان محبت آمیز یا بخشیدن چیزی مورد محبت قرار دادن، نوازش کردن

قلمرو ادبی:

قالب شعر  ß  «قطعه»؛ چون فقط مصراع های زوج دارای قافیه هستند:

  • کوش و گوش  ß  قافیه

روز مصیبت و ایام سلامت  ß  تضاد

وزن  ß  فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رشته انسانی)

حلقه به گوش  ß  کنایه از فرمانبردار و مطیع

نواختن  ß  کنایه مهربانی و بخشش کردن

واژه آرایی عبارات «حلقه به گوش» و «لطف» در بیت دوم

واج آرایی مصوّت «ــِـ» در بیت اول

 

باری به مجلس او در، کتاب شاهنامه همی خواندند در زوال مملکت ضحّاک و عهد فریدون؛

قلمرو فکری:

به هر روی، در انجمن او از کتاب شاهنامه درباره نابودی کشور ضحاک و روزگار فریدون بیت هایی را می خواندند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

باری

به هر روی، خلاصه

همی خواندند

می خواندند

زوال

نابودی، از بین رفتن

مملکت

کشور

عهد

روزگار

به مجلس او در  ß  دو حرف اضافه برای یک متمم

قلمرو ادبی:

ضحّاک و فریدون  ß  تضاد

تلمیح به داستان ضحّاک و فریدون در شاهنامۀ فردوسی

 

وزیر، مَلِک را پرسید: «هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و مُلک و حَشَم نداشت، چگونه بر او مملکت مقرّر شد؟»

قلمرو فکری:

وزیر، از شاه پرسید آیا می دانی فریدون که گنج، کشور و خدمتکار نداشت، چگونه کشوری را به دست آورد؟

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مَلِک

پادشاه

را

از

توان دانستن

می توانیم بدانیم

مقرّر شد

قرار گرفت، ثبات و دوام یافت

حشم

خدمتکاران، خویشان و زیردستان فرمانبر

 

گفت: «آن چنان که شنیدی خلقی بر او به تعصّب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت.»

قلمرو فکری:

گفت: همانگونه که شنیده ای گروهی از مردم پیرامون او با جانب داری جمع شدند و از او پشتیبانی کردند و پادشاهی یافت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خلق

مردم

گرد آمدن

جمع شدن

به تعصب

به حمایت و جانب داری

تقویت

نیرو دادن، نیرومند ساختن، پشتیبانی

تعصب

طرفداری یا دشمنی بیش از حد نسبت به شخص، گروه یا امری

 

گفت: «ای مَلکِ چون گِرد آمدن خلق موجب پادشاهی است، تو مر خلق را پریشان برای چه می کنی؟ مگر سر پادشاهی کردن نداری؟»

قلمرو فکری:

گفت ای پادشاه به این دلیل که جمع شدن مردم سبب پادشاهی است، تو چرا مردم را آشفته دل و آزرده می کنی؟ مگر نمی خواهی که فرمانروایی کنی؟

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گرد آمدن

جمع شدن

خَلق

مردم

مگر

برای بیان پرسش انکاری، یا قید تأکید به معنی همانا

قلمرو ادبی:

سر  ß  مجاز از قصد

 

مَلکِ گفت: «موجب گرد آمدن سپاه و رعیّت چه باشد؟» گفت: «پادشه را کَرَم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و تو را این هر دو نیست.»

قلمرو فکری:

شاه گفت: «علت جمع شدن سپاه و مردم چه چیزی است؟» گفت: «پادشاه باید بخشندگی داشته باشد تا مردم پیرامون او جمع گردند و مهربانی داشته باشد تا در پناه حکومتش در امنیت زندگی کنند و تو هیچ یک از این دو ویژگی را نداری.»

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مَلِک

پادشاه، سلطان

موجب

سبب، علت

گرد آمدن

جمع شدن

کرم

بخشش

برو

بر او

ایمن

در امان، دل آسوده

را

نشانۀ دارندگی و مالکیت

رعیّت

مردم زیردست، عموم مردم

ایمن  ß  ممال از اَمن

تا برو گرد آیند و رحمت  ß  عبارت «لازم است» به حذف به قرینه لفظی شده است

 

نکند جور بیشه سلطانی                        که نیاید ز گرگ چوپانی

پادشاهی که طرح ظلم افکند                پای دیوار مُلک خویش بکند

قلمرو فکری:

انسان ستمگر نمی تواند پادشاهی کند؛ زیرا هیچ گاه از گرگ نمی توان انتظار چوپانی داشت.

شاهی که سبب پیدایش و گسترش ستم شود، گویی دیوار پادشاهی خودش را نابود می کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جورپیشه

ستمگر

سلطانی

پادشاهی

که

زیرا، زیرا که

آمدن

برآمدن، توانستن

طرح

نقشه

طرح ظلم افکندن

سبب پیدایش و گسترش ظلم شدن، بنیان ظلم نهادن

قلمرو ادبی:

بیت اول  ß  سلطانی و چوپانی  ß  قافیه

بیت دوم  ß  افکند و بکن  ß  قافیه

مصراع دومِ بیت اول  ß  ارسال المثل

بیت اول  ß  شبه اسلوب معادله

طرح ظلم  ß  اضافه تشبیهی

طرح افکندن  ß  کنایه از بنا نهادن

دیوار ملک  ß  اضافه تشبیهی

پای چیزی را کندن  ß  کنایه از زمینه نابودی را فراهم کردن

وزن  ß  فعلاتن مفاعلن فعلن (رشته انسانی)

قالب  ß  مثنوی


سایر مباحث این فصل